ژول ورن (به فرانسوی: Jules Verne) (۱۹۰۵-۱۸۲۸) نویسنده و آیندهنگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت.
او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستانهای خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبانهای دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین فیلم از آثار او ساخته شدهاست.
ژول ورن در هشتم فوریه ۱۸۲۸ (میلادی) میلادی در یک خانواده مرفه در منطقه فدو از شهر نانت فرانسه به دنیا آمد. به خواست پدرش تحصیلاتش را در رشته حقوق به پایان برد اما ذوق نمایشنامهنویسی و رماننویسی او را بر آن داشت که کمکم به سوی ادبیات کشیده شود. در ابتدا هرچند موفق نبود، ولی بعد پیشرفت سریعی کرد. «پنج هفته در بالون» او بسیار موفق بود و هواخواهان بسیاری یافت. ناشر آثار او، پیر-ژول هتزل برای او دوست و مشاور و همراه بسیار خوبی بود.
از این گذشته، ژول ورن با دقت و نکته بینی به معرفی کشورها میپرداخت برای نمونه در بخشی از کتاب فاتح آسمانها به شناساندن ایران نیز میپردازد. از کویر لوت و خطه شمال و دریای مازندران سخن به میان میآورد و در توصیف آن مکانها از خود مهارت به سزایی نشان میدهد.
در آغاز آثار ژول ورن تنها در میان کودکان طرفداران و علاقمندانی داشت تا آن که منتقد و نویسندهای به نام مارسل موره (۱۹۶۹-۱۸۸۷) چندین کتاب و رساله درباره ژول ورن نوشت و او را چنان که بود به دنیا معرفی کرد. مارسل موره در دو کتاب: «ژول ورن بسیار شگفت انگیز» (۱۹۶۰) و «اکتشافات ژول ورن» (۱۹۶۳) ژول ورن را به دنیا شناساند و از آن به بعد دوستداران ادب با نظر جدی تری به ژول ورن مینگرند.
ژول ورن که هفتاد و هفت سال (۱۹۰۵ - ۱۸۲۹) درین گویال(کره) خاکی زیست ، نزدیک به هشتاد و داستان داراز و کوتاه و ماتیکان(رساله) نوشتهٔ پژوهشی و نوشتار نوشتهاست. مانند تاریخ مصر و فرانسه و مستعمرههایش (۱۸۶۸) تاریخ رهنوردیهای بزرگ و رهنوردیهای بزرگ (۱۸۷۸) کریستف کلمب (۱۸۸۳) و افزون بر آن پانزده نمایشنامه نوشته که در آن دوره بروی صحنه رفتهاست. با این باز یاد این نغزک(نکته) بایسته است که نام اوری او با سه درازداستان نام آورش پنج هفته در بالن و رهنوردی به میان زمین و از ماه به زمین آغاز شد. با این باز دلکش اینکه در دورانی که نویسندگان خوش قریحه وچیره دستی چون بالزاک ، دیکنز ، الکساندر دوما و تولستوی و داستایوفسکی ، تورگنیف ، فلوبر ، استاندال و ژرژ الیوت و امیل زولا و دهها نویسنده نامدار دیگر بودند ، ژول ورن نه تنها نویسنده و گردآور ورزیده جای خود را باز کرد ، بلکه با پیش بینیهای ارزنده و روشن بینانهٔ خود ، چراغ راهنمای نوآوران و دانشمندان در نیم و هتا یک سده پس از آن گردید که شایع است کشتی هستهای ناتیلوس از روی نوشتهٔ نامدار او هشتاد فرسنگ زیر دریا ساخته شد و به همین شُوَند(علت) نام آن کشتی افسانهای بر این کشتی راستین نهاده شد ژول ورن در ۸ فوریه ۱۸۲۸ در شهر نانت به گیتی آمد. پدرش پیر ورن در سال [[۱۸۲۷ (میلادی)|]۱۸۲۷] با دختری از نانت عروسی کرده بود وهرچند که خانواده دختر از توانگری سرشاری برخوردار بود ، با این باز پیرورن که دلبستگی به آموختن وخواندن داشت به کار دادگویی (وکالت) پرداخت . ژول ورن برادری به نام پل(۱۸۹۷ - ۱۸۲۹) و سه خواهر به نامهای آنا ، ماتیلد و ماری داشت. در سال ۱۸۳۹ سوار برکشتی خویشی به نخستین دریانوردی دور و درازش پرداخت وبه هند رفت . درسال ۱۸۴۴ در دبیرستان نانت نام مینویسد و به آموختن چیمهای(معنیهای) بیان وفرزانش(فلسفه) میپردازد.پس از گرفتن گواهینامه به پیشنهاد پدربه کارهای حقوقی راه مییابد.همزمان به نوشتن نمایشنامه واندوه نمایش (تراژدی) میپردازد بااین باز از سوی خانواده برای نوشتن داستانهای اندوه انگیزبه او و اسرنگ(حمله) میشود و کمابیش از آن دست میکشد. در سال ۱۸۴۸ با گرفتن پرگ (اجازه) از پدربرای دنبالهٔ آموختن در رشته حقوق به پاریس میرود با بهره وری از گزک(فرصت) میکوشد تا نمایشنامههای خود را به روی صحنه ببرد. با این باز کارها آنجور که جوان ساده دل شهرستانی میاندیشید برابر کام پیش نمیرود، پدر ماهانهٔ اندکی برای او میفرستد واو ناچار برای گذارن زیست هزینهٔ آموختن باید با دشواری بکوشد و صرفه جویی کند. جوریکه برای خریدن پته ی(بلیت) نمایش شکسپیر ناچار میشود سه روز ازخوردن خوراک روبرگرداند. با این باز در همهٔ این چندگاه دمی ازکار نوشتن بازنمی ماند وهمچنان به آفریدن نوشتههای گرانمایهٔ خود دنباله میدهد ودرین چندگاه که الکساندردوما روی آور چَشش(ذوق) وقریحهٔ وی شدهاست نویسندهٔ جوان را به زیروبال وپر خود میگیرد وهتا برای دیدن نمایشنامهها او را به لژ ویژهٔ خود میفرستد(نمایشنامهٔ جوانان تفنگدار)در سال ۱۸۴۹ با الهام از دوما سه نمایشنامه مینویسد که یکی را دومای پدر میپسندد ودر سال ۱۸۵۰ نمایشنامه ی یاد شده به نام «پوشالهای برباد رفته» برنمایشخانه (تئاتر) تاریخ ی برروی صحنه میرود وبا کامیابی نسبی روبرو میشود.ژول ورن دنبالهٔ آموختن در رشتهٔ حقوق را نمیفراموشد وبه به درخواست پدر قرار است پس از پیراختن(فراغت) از آموختن در شهر نانت به کار دادگویی بپردازد.با این باز مهر نویسندگی او را بخود نمیگذارد وروانه پاریس میشود.برای روزگذراندن ناچار از آموزانیدن میشود و درآن حال به نوشتن میپردازد ودستاورد آن روزگار چند نسک است که در سالیان پس از آن زیر نام شگفتین اسپاشنوردیها (اسپاش=فضا)پخش میشود.در سال ۱۸۵۲ ژول ورن نخستین بزرگ نوشتهٔ خود رابه نام «مارتین پاز» را که داستانی میژویی (تاریخی) درباره جنگها وبرخوردهای هندوها ودورگههای پرونی و[[اسپانیولی] ]ست دررشته پخشگریهای دیرینکدهٔ خانوادهها چاپ کرد.نویسنده ۲۴ ساله فرانسه ای اینک به چنان نام آوری رسیده که در همهٔ محفلهای ادبی از ذوق وقریحه و پهناوری دانستههای او بویژه در رشته میژوی گیتی شناسی گفتگو میشود.در سال ۱۸۵۳ نمایشنامه دیگر ژول ورن در نمایشخانه لیریک با کامیابی فراوانی روبرو میشود.سپسین سال نخستین دراز داستان خود به نام ارباب زاخاری و زمستانی در قطب رپیتوا(جنوب) زا پخش میکند ودرین حال از نوشتن نمایشنامه دست برنمیدارد.در سال ۱۸۵۷ با انباز زیستش که بیوه ایست بیست وشش ساله آشنا میشود کار به عروسی میکشد.در سالهای ۱۸۵۹ تا ۱۸۶۱ به رهنوردیهای پژوهی خود میپردازد وبه اسکاتلند و نروژ اسکاندیناوی میرود.پس از یازگشت اپرتی را برروی صحنه میبرد.در ۳ اوت ۱۸۶۱ میشل ورن تنها کودک وی به گیتی میآید.در سال ۱۸۶۲با پخشگری به نام هتزل قرارداد فروش نسک نامدار خودپنج هفته در بالن را دستینه(امضا) میکند وهمکاری این دو بیست سال دنباله مس سابد.دلکش اینکه تازه ژول ورن درمی یابد که قریحه او درداستان نویسیست ونخست فرانسه ودر زمانی کوتاه پس از آن گیتی از هستی این نویسنده آفریننده آگاه میشود.هتزل که اینک ستاره ای را یافته به ژول ورن پیشنهاد همکاری با ماهنامهای زیر نام آموزش وسرگرمیها پخش میشود میدهد او میپذیرد ودر۲۰ مارس ۱۶۶۴ سرگذشتهای ناوخدا هاتراس را در آن به گونه پانویس پخش میکند وسپس آنرا به نگاره نسک درمی آورد ودر سال [۱۸۶۵[ (میلادی)|۱۸۶۵]] رهنوردی به میان زمین وسپس از زمین به ماه رازیر نام خط سیر یکراست در ۹۷ تسو(ساعت) و۲۰ ریزمار(دقیقه) میپخشد . با این باز نباید فراموشید که روزنامه جدی وپر خوانندهٔ دبا گفتمانهای پاورقی از زمین به گویال ماه ورهنوردی به دور ماه را چاپ کردهاست. فرزندان ناوخدا گرانت (۱۸۶۷) بیسا هزار فرسنگ زیر دریاها(۱۸۶۹) دور گیتی در هشتاد روز(۱۸۷۳) گزیره(جزیزه، آبخَست)[ راز آمیز(۱۸۷۴) میشل استروگف(۱۸۷۶) هندوهای سیاه(۱۸۷۷) ناوخدای پانزده ساله(۱۸۷۸)گرفتاریهای یک چینی در چین پرتوسبز(۱۸۸۲ (میلادی)) گرابان سزسخت(۱۸۸۳) شهر عصبه در آتش(۱۸۸۴) ماتساس ساندروف(۱۸۸۵) گشاینده(۱۸۸۶) دو سال در تعطیلات(۱۸۸۸) کاخ کارپات(۱۸۹۲ (میلادی)) رهنوردی به بیابان رازآمیز وگزیره چرخدار(۱۸۹۵) در برابر درفش(۱۸۹۶) رخدادی در لیوونی(۱۹۰۴) ارباب گیتی(۱۹۰۴ (میلادی)۱۹۰۴) در سال ۱۸۶۶ که ژول ورن به اوج نام آوری وکامیابی خود رسیده بود برای خود یک کشتی گردشی خرید و آن را به نام پسرش سن میشل گذاشتکام ناکام این کشتی گویا برای رهنوردی او ویژگی داشت بااین باز در بن ابن کرجی ماهیگیری دفتر کار مرکز خوانشهای او شمرده میشد وهنگامی که در دریا ی مانش دریانوردی یا در روی رودخانه سن کشتی میراند، درهمان هنگام به اندیشیدن میپراخت ودستاورد اندیشههای خود را به گونهٔ اثرهای جاودانی به روی رُخنَه(کاغذ) میآورد.در سال ۱۸۶۷ به همراه برادرش پل با کشتی نهمار ومجهزی به گریت ایسترن رهسپار آمریکا شد ودر بازگشت شاهکار ارزندهٔ خود به نام بیست هزار فرسنگ زیر دریاها را نوشت.در سال ۱۸۷۲ به شهر آمین زادبوم همسرش رفت و در آنجا جای گرفت. دو سال پس از آن یک مهمانخانه خودمانی و این بار یک کرجی گردشی راستین را خرید و نام آنرا سن میشل دویم گذاشت دور گیتی در هشتاد روز را به روی صحنه برد که دو سال با کامیابی بسیار بَشولش (اجرا) آن دنباله مییافت. (۱۸۷۴) ژول ورن در سال ۱۸۷۱ پدر و در سال ۱۸۸۷ مادر خود را ازدست داد. در سال ۱۸۹۷ برادرش پل رخت به سرزمین دیگر کشید و خود وی در سال ۱۹۰۲ دچار آب سپید(آب مروارید) گردید اگر چه که در سالهای نام آوری و سرافرازی چنین یاد کردهاست: «من هیچ گلایهای از زیستن ندارم کم و بیش هرآنچه را میخواستهام ، بدست آوردهام.» در سال ۱۸۸۷ - ۱۸۸۶ پس ازیک درام خانوادگی که به تیراندازی برادزاده اش به سوی او انجامید و با دو گلوله زخمی اش ساخت وهیچکس هم شُوَندش(علت) را ندانست ، ژول ورن به دنباله کار خود در شورای شهر آمین که از چندی پیش به آن سرگرم بود ، پرداخت اینجور به نگر میرسد که شخصیت اَواره ای(اداری) و نویسندگی وی ناهمسازی ندارند و بخوبی یکدیگر را میپذیرند. در یال ۱۸۹۲ به خواهرانش مینویسد: پاریس دیگر مرا نخواهد دید. زیست نامه نویسهای ژول ورن او را در سالهای ۱۹۰۵ - ۱۸۸۴ خاموش افسرده و سرخورده گواشیده اند(توصیف) و این برداشت را از یکی از نامههایی که برای خواهرش فرستاده بدست آوردهاند: «هر جور خوشی و شادی برایم برنتافتنی شده و شخصیت و منش من به هماد(کل) دگریده(تغییر کرده) و کوفتهایی بر من راه یافته که هرگز از آن رهایی نخواهم یافت.» هرچند که با پشتیبان جویی به نوشتههای دیگر وارونهٔ این دیدمان رفتاری نیز اورده شدهاست.زیرا او تا ذ واپسین دمی که توانا به گرفتن کِلک بود از تکاپو دست بر نداشت.هتا یک بار در نزد نویسنده ایتالیا یی دوآمی چیس گفته بود:زمانیکه من کاری ندارم، میسَُهم (احساس میکنم) که زندگی از هستی ام رخت بر بستهاست.او همچنان به خواندن نوشتههای ادگار آلن پو که بسیار به آن دلبسته بود نوشتن دراز داستان نامدارش هیولای یخ بسته(ابوالهول یخها) دنباله میداد وتا ۲۴ مارس ۱۹۰۵ که به همیشگی(ابدیت) میپیوندد ده نسک دیگرمینویسد. ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵ بر اثر بیماری دیابت، در شهر آمیین درگذشت.
== آثار ==
نوولِ مارتین پاژ-۱۸۵۲